اسلام و آزادی


 

نويسنده:سید اصغر مرتضوی
منبع : سایت راسخون




 

مقدمه :
 

آزادی به همان معنای ابتدایی که در اولین لحظه برخورد با این کلمه تداعی می گردد، مورد احترام و علاقه انسان است و اهتمام او برای به دست آوردن آن به قدری است که آزادی را با حیات و زندگی او برابر دانسته ، فقدان آن را با آغاز مرگ و زوال و یا زندگی تلخ و ناگوار برابر می داند؛ به همین علت آن را از حقوق مقدسه بشر شمرده و در نگهداری و حفظ آن و گاه برای تحصیل آن با گرانبهاترین سرمایه وجود خود یعنی جان از حریم آن دفاع می کند.
بشر فطرتاً می خواهد که آزادانه به آنچه میل دارد عمل کند ، در انتخاب خوراک و لباس و مسکن ، گفتار و فکر و عقیده و بالاخره در کلیه شئون آزاد باشد و هیچگونه محدودیتی از هیج ناحیه برایش پیش نیاد؛ لیکن از طرفی با احساس به همنوعان خود و فطرت اجتماعی می خواهد با مردم دیگر زندگی کند ، لذا یک نوع محدودیتهای اجتماعی پیش می آید و در این صورت مجبور است اگر بخواهد آزادانه با مردم زندگی کند باید به آزادی دیگران صدمه نزند( مال و عرض ، جان و ناموس) و در یک کلمه منافع دیگران را در خطر نیندازد و اراده خود را در چهاردیوار قوانین و مقررات قرار داده و از حدود آزادی اراده خود بکاهد.

تمدن جدید
 

در تمدن جدید چون پایه و اساس کار بر مادیات و لذایذ مادی قرار دارد، لذا کلیه افراد از قید معارف و عقاید دینی و همچنین اصول اخلاقی آزادند و هر عملی را که میل داشته باشند انجام می دهند. آزادی فکر، قلم ، شغل و به طور کلی کلمه آزادی کلمه ای است که امروز غالب مردم اعم از زن و مرد، جوان و پیر ، برای توجیه کارهای زشت و زیبای خود روی آن تکیه می کنند ، از طبقات تحصیل کرده تا افراد عام ، همه و همه.
جوانان هرزه و بی بند و باری را می شناسیم که به جای تحصیل و مطالعه در کوچه و خیابان ، پارک و ... مشغول ولگردی و مزاحمت این و آن هستند و تکیه کلامشان همین کلمه آزادی است. زنان بی بند و بار با بدنهای نیمه عریان از مقابل چشم هزاران تماشاچی می گذرند و آتش فساد اخلاق را در میان جوانان دامن می زنند و عمل خود را مطابق با اصل آزادی می دانند.
برخی روزنامه نویسان هر روز یا هرهفته مغز خوانندگان گرامی خود را از انواع افسانه های مبتذل ، شرح کامل ازدواج ها و طلاق ها و قهرها و آشتیهای بی هنران ( هنرمند نام ) با عکس و تفصیلات ، مقابله با جناح های مخالف و ... پر می کنند و نام آن را آزادی قلم می گذارند ؛ اگر خدای ناکرده با کسی لج افتادند او را به اسفل السافلین می کشانند ، اگر چه مجموعه فضایل باشد و اگر هم میل مبارکشان قرار گیرد آنقدر مدح و ثنا خوانی می کنند که دیو را به اعلی علیین می رسانند.
فرنگی آبهای ما هم، برای اینکه در این عصر اتم و ماهواره از هم قطاران اروپایی خود عقب نمانند اگر توفیق کنار دریا نصیب آنها نشود، مراسم خود را در استخرهای خصوصی بجا می آورند تا بدینوسیله دوشا دوش ملل مترقی جهان ! قدمهای سریعی بسوی تمدن بردارند و آن را نمونه کامل آزادی می دانند.
به هر حال امروز این کلمه آزادی یک دستاویز عمومی شده و پرده خوش نمایی است که به روی انواع زشتیهای اجتماعی کشیده می شود ، این افراد به قول مرحوم حافظ از سکندری فقط آئینه ساختن و از قلندری تنها سرتراشیدن را یاد گرفته اند.
اگر راستی آزادی اینکه هرکس هر کاری را خواست بکند ، در این صورت قبل از همه حیوانات جنگل و وحوش بیابان از این نعمت عظمی برخوردارند و لذا باید قانون جنگل مترقی ترین قوانین دنیا باشد، چون اصل آزادی به حداکثر در آن رعایت شده است.

آزادی حد و حدودی دارد
 

انسان باید در راه سعادت و در جهت استفاده مشروع از مواهب زندگی آزاد باشد تا نیرهای جسمی و فکری خود را در طریق تکامل خود و اجتماع به کار اندازد. زبان و قلم باید آزاد باشد اما در حدود مصالح اجتماعی نه هر چه خواست بگوید و هر چه میل داشت بنویسد، اگر چه باعث گمراهی و انحراف توده مردم شود.
هیچ عاقلی اجازه نمی دهد انسان آزاد باشد اینهمه نیروهای عظیم طبیعی که مسخّر اوست و همچنین ذخایز وجودی خود را در مجرای بدبختی خود یا اجتماع به کار اندازد و مسلما از این نظر محدود است؛ به عبارت دیگر آزادی تنها در درون مرزهای قانون است( قانون صحیحی که ضامن مصالح فرد و اجتماع باشد) نه در قانون شکنی و تجاوز از مرزهای فضیلت.
آزادی تا آنجا مقدس است که مزاحم آزادی دیگران نباشد و موجب سلب آزادی از دیگران نشود. آزادی در این است که افراد صلاحیت دار در منطقه صلاحیت خود آزاد باشند تا بتوانند نبوغ و ابتکار خود را آشکار سازند.

آزادی و حریت در اسلام
 

اسلام به انسان یکنوع حریت و آزادی عطا کرده که دنیای وسیعی در برابر او گشوده است و آن آزادی از قید بندگی غیر خداست ؛ این آزادی قید و بندهایی که در جهان متمدن کنونی وجود دارد از پای بشر باز می کند، هر ملتی را از قید هر نوع استعمار و استمار و استعباد و سایر ملل آزاد ساخته و هر طبقه ای از طبقات اجتماع را از بند رقیت و بندگی سایر طبقات رها می کند؛ آنگاه همه افراد جامعه از قوی و ضعیف و نژادهای گوناگون از آزادی بهره مند می شوند.
قرآن کریم : قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلي كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ ألّا نَعْبُدَ إِلَّا اللّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِه شَيْءًا و لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضًا أَرْبابًا مِنْ دُونِ اللّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنّا مُسْلِمُونَ
بگو: «اى اهل كتاب، بياييد بر سر سخنى كه ميان ما و شما يكسان است بايستيم كه: جز خدا را نپرستيم و چيزى را شريك او نگردانيم، و بعضى از ما بعضى ديگر را به جاى خدا به خدايى نگيرد.» پس اگر [از اين پيشنهاد] اعراض كردند، بگوييد: «شاهد باشيد كه ما مسلمانيم [نه شما].» سوره آل عمران/64
اسلام می خواهد انسان از تپه بندگی هوس و بندگی خلق و مادیات و ستایش و کرنش در مقابل پول و قدرت آزاد باشد، اسلام می خواهد کششها، محبتها و علاقه ها به یک طرف باشد به آن وجودی که پدیدآورنده همه چیز است. امیر المومنین علی (ع) در نهج البلاغه مي فرمايد: « لا تکن عبد غيرک و قد جعلک الله حرا» « بنده غير خودت نباش ، خدا تو را آزاد آفريده است. » (نامه 31،دشتي، ص532)
اسلام می گوید مردم در عین آنکه باید دنیای خود را آباد کنند، نباید اسیر و بنده آن باشند . حضرت امیر علیه السلام بهای انسان را بهشت می داند و می فرماید:" الا حر یدع هذه اللماظه لاهلها انه لیس لانفسکم ثمن الا الجنه فلاتبیعوها الا بها" ( آیا آزادمردی نیست که این نیمخوار را برای اهلش بگذارد ، برای شما قیمتی جز بهشت نیست ، خود را به چیز دیگری نفروشید) . (نهج البلاغه/ حکمت: 456/ ص 528)
اسلام نه تنها مردم را در تفکر آزاد گذارده( آزادی فکر) بلکه دعوت به تفکر کرده و یک ساعت فکر را از سالهای عبادت برتر دانسته است( فکره الساعه خیر من عباده ستین سنه) (نهج الفصاحه/ ص 173/ ح 968)
لیکن اجازه انحراف در عقیده نمی دهد . اسلام می گوید: آزاد از تربیت های محیط، آزاد از روش نیاکان، آزاد از هوا و هوسها فکر کنید و به سوی حقیقت پیش آیند و حق را بپذیرید ، آزادید فکر کنید ولی آزاد نیستید کج فکر کنید یا به عقیده باطل بگرایید.

آزادی از زندان هوس و شهوت
 

افلاطون می گوید: بزرگترین اشتباهی که پزشکان مرتکب می شوند این است که سعی در معالجه جسم دارند بدون آنکه لحظه ای در صدد شفای فکر و روح برآیند، در حالی که جسم و فکر توام هستد و نمی توان آنها را جدا انگاشت و جداگانه معالجه کرد. (مجله مکتب اسلام/ سال دوم/ شماره سوم/ شهید باهنر)
شاید برخی از مردم چنین پندارند که تمدن امروز با آزادی که به همراه دارد می تواند اجتماعات بشری را به آسایش و راحتی سوق داده ، دل و روح آدمی را به سعادت و آرامش نزدیک سازد ولی با اندکی محاسبه معلوم می گردد این خواسته علاوه بر اینکه تامین نمی شود سر انجام باعث گرفتار شدن در زندان روح است که به مراتب وحشتناکتر از زندان تن است. بشر تا از این زنجیر و قیدهای نفسانی و شهوانی آزاد نشود ، همچون بندگانی ذلیل ، مطبع و فرمان بردار دستورهای شیطانی خواهد بود.

آزادی و فرهنگ بی حجابی و بی بندو باری
 

امروز غرب به این نتیجه رسیده که اگر در میان مردم اسلام حاکم باشد مردان الگویی مانند علی (ع) و زنان الگویی مانند فاطمه(س) داشته باشند، سفره غرب و شرق برچیده می شود ، لذا مردان و زنان را با فساد و بی بند و باری و آلودگی اخلاقی و بی حجابی و بدحجابی تحت عنوان آزادی سرگرم می کنند.
تلاش استعمارگران غرب و شرق جهت نفوذ در کشورهای اسلامی ترویج بی بند و باری از راه گستردگی بی حجابی و بدحجابی است؛ این واقعیتی است که مستمر همسفر جاسوس انگلیس در خاطرات خود بطور واضح به آن اعتراف نموده است که متاسفانه استعمار تا اندازه ای از این طریق موفق شده و به اهداف خود رسیده است.(خاطرات مستر همفر)
رهبر فرزانه انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای ( مدظله العالی) می فرماید: عده ای از چادر فرار می کنند به خاطر آنکه هجوم تبلیغاتی غرب دامنگیرشان نشود ... تصور نکنید اگر ما فورا چادر را کنار گذاشتیم دست از سر ما بر می دارند ، آنها به این چیزها قانع نیستند بلکه می خواهند همان فرهنگ خودشان را در این جا مثل زمان شاه که زنان اصلا حجاب و پوشش نداشتند ، عملی کنند.(سخنرانی مقام معظم رهبری در جمع خواهران حوزه علمیه قم)

اسلام طرفدار آزادی عقیده به طور مطلق نیست
 

در پایان این نکته را متذکر می شویم ، اسلامی که شالوده اش بر توحید و نفی شرک است چگونه ممکن است مردم را در مخالفت با اصل توحید آزاد گذاشته ، بگوید انسان در عقیده به طور مطلق ( بدون قید و شرط) آزاد است. طرفداران این عقیده آیاتی از قبیل لا اکراه فی الدین قد تبین رشد و من الغی( سوره بقره) را دستاویز خود ساخته اند و گمان می کنند که معنی آن این است که قرآن هر عقیده ای را آزاد ساخته است با آنکه آیه مذکور دلالتی بر منظور آنها ندارد.
آیه مزبور این حقیقت را بما می فهماند که چون واقعیت اسلام در سایه آیات قرآن و کلمات پیامبر اعظم (ص) و ائمه هدی (ع) واضح و هویدا شده ، احتیاجی ندارد که مردم را به پذیرفتن اسلام اجبار و اکراه کند. علاوه بر اینکه اکراه و اجبار تنها در اعمال ظاهر و حرکات بدن تاثیر دارد، اما اعتقادات قلبی از منطقه نفوذ آن خارج است در واقع لا اکراه فی الدین ...یعنی کسی را مجبور به پذیرفتن دین حق نکنید، چه اینکه ممکن نیست ازراه اجبار به مقصود خود برسید؛ از همه گذشته این آیه شریفه مردم را به ترک تقلید در عقاید و پیروی از منطق و استدلال دعوت می کند ، چه اینکه عقیده ای که از روی اکراه صورت می گیرد حتما جنبه تقلیدی دارد و به هر حال این موضوع یعنی نهی از اکراه در این غیر از مسئله آزادی افراد در انتخاب هر گونه عقیده است. (مجله مکتب اسلام/ سال دوم/ شماره 4 / علامه طباطبایی)
امیدواریم جامعه اسلامی ما بیش از پیش نسبت به تعلیمات نجات بخش اسلام به دیده احترام بنگرد و در اجرای آن بکوشد و اجتماعی بر پایه حریّت و آزادی آنطور که به ما دستور می دهد بنیان نهد و زمینه حکومت جهانی حضرت بقیه الله الاعظم امام زمان ( راواحنافداه) را فراهم آورد. به امید آن روز
منابع و مآخذ:
1- قرآن کریم
2- نهج البلاغه/ مرحوم دشتی/ چاپ اول/ قم / سرور/ 1386
3- نهج الفصاحه/ ترجمه علی اکبر میرزایی/ چاپ دوم/ بی جا/ 1385
4- خاطرات مستر همفر
5- مجله مکتب اسلام